ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
چه کسی می داند؟!
که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهایی!
چه کسی می داند
که تو در حسرت یک روزنه در فردایی!
پیله ات را بگشا،
تو به اندازه ی پروانه شدن
زیبایی !!
سهراب سپهری
بهش می گم امروز صبح از فرط اضطراب و استرس از 6 بیدار شدم و دیگه خوابم نبرده. همه اش فکر می کنم اگه نتونم تا آخر این راه رو طی کنم، چی میشه؟!
میگه بهش فکر نکن و تلاشت رو بکن. اصلا در موردش با کسی هم صحبت نکن و از کسی چیزی نپرس. تو راه خودت رو برو موفق میشی.
خیلی ترسناکه پا گذاشتن و رفتن تو جاده ای که سراپا ناشناخته و تاریکه. درسته که مقصد رو میشناسی که کجاست اما این که راه تاریکه و ناشناخته ، کمی وهم آور نیست؟!
تصمیم گرفتم به توصیه اش عمل کنم و فقط برم!
انشالله که می رسم...